To tell the whole world of the lo-ove that we share If I were a merchant I'd bring you six diamonds With six blood red roses for my-y love to wear
But I am a simple man, a poor common farmer So take my six ribbons to tie back your hair Yellow and brown, blue as the sky Red as my blood, green as your eyes
If I were a nobleman I'd bring you six carriages With six snow white horses to take you anywhere If I were the emperor (yellow and brown) I'd build you six palaces (blue as the sky) With six hundred servants (red as my blood) For comforting fare (green as your eyes)
But I am a simple man, a poor common far-armer So take my six ribbons to tie back your hair
If I were a minstrel I'd sing you six lo-ove songs To tell the whole world of the lo-ove that we share So be not afraid my love, you're never alo-one love While you wear my ribbons tyin' back your hair
Once I was a simple man, a poor common farmer I gave you six ribbons to tie back your hair Too-ra-lee, too-ra-lie, all I can share Is only six ribbons, tyin' back your hair (Too-ra-lee, too-ra-lie, all I can share) I gave you six ribbons to tie-ie back your hair
اگر شاعر بودم برایت شش شعر عاشقانه می سرودم تا عشقمان را به تمام دنیا فریاد بزنم اگر تاجر بودم برایت شش الماس می آوردم با شش گل رز به رنگ خون برای عشقم تا خود را بپوشاند
اما من مرد ساده ای هستم، یک کشاورز فقیر معمولی پس این شش روبان را بگیر تا موهایت را با آن ببندی زرد و قهوای، آبی مثل آسمان سرخ مثل خون درون رگهایم، سبز مثل رنگ چشمانت
اگر یک نجیب زاده بودم برایت شش کالسکه می آوردم با شش اسب سفید به رنگ برف تا تو را به همه جا ببرم اگر یک امپراطور بودم ( زرد و قهوه ای ) برایت شش قصر می ساختم ( آبی مثل آسمان) با شش صد خدمتکار ( سرخ مثل خون ) برای نهایت آرامش و راحتی ( سبز مثل چشمانت)
اما من یک مرد ساده هستم ، یک کشاورز فقیر و این شش روبان رو تقدیم میکنم تا موهایت را ببندی
اگر یک شاعر بودم برایت آوازی از شعر شعر عاشقانه می خواندم تا به تمام دنیا از عشقی که ما را به هم پیوند میزند بگویم پس عشق من هرگز نگران نباش، تو هیچ وقت تنها نیستی تا وقتی که با شش روبان من موهایت را بسته ای
و من مرد ساده ای بودم، یک کشاورز فقیر معمولی شش روبان به تو تقدیم کردم تا موهایت را ببندی تمام آنچه که می توانستم تقدیمت کنم فقط شش روبان است، برای بستن موهایت تمام آنچه می توانستم تقدیمت کنم همان شش روبان بود تا موهایت را ببندی
سعیدخسروي دکترداروسازودبیربازنشسته زیست شناسی هستم، که امروز درکناررب النوع رافت وشفقت ومهربانی روزگارمی گذرانم.آن عزیزی که نهال مهرومحبتش همچنان درفضای زندگیم گل افشانی وعطرافشانی می کند
**عزيزان برداشت ازوبلاگ باذکرماخذ آزاد می باشد**